امیر گلمامیر گلم، تا این لحظه: 14 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره
محیای نازممحیای نازم، تا این لحظه: 11 سال و 8 روز سن داره

يكي بود يكي نبود

                                                                                                                         

تصمیم کبری😝

تصمیمی دیگر امروز وقتی راهی سر کار شدم به حسین جان گفتم من پیاده روی میرم سر کار حالا هی منتظر که زهرا خانم بیاد میبینم نه خیر نمیاد بهش زنگ زدم اول که برنداشت دوباره زنگ زدم و باصدای ضعیفی گفت منکه دیشب اس دادم که یک هفته میخوام برم مسافرت حالا من در حال انفجار بهش میگم من نه پیام دیدم و نه خوندم تو نباید زنگ بزنی ؟چرا اکثر پرستارهای بچه خودخواهن بعد متوجه شدم که خانم پیام داده ولی چون گوشی دست محیا بوده باز کرده و منم بی خبر از همجا .خلاصه کفری خودمو گرفتم و شروع کردم به اس دادن که من با این روش که تو هر ماه پنجشنبه ها تعطیلی و ماهی هم سه چهار روز نمیای و من یا باید روزانه باهات حساب کنم یا هم تکلیف منو روشن کن که پیام بعدیش این بود که...
21 مرداد 1396

مرور زمان

سلام و صد سلام الان که این پیام رو میزارم امیر رضا یک بچه کلاس دومی و محیا یک فرشته 5 سالس .اگر واقعا بتونم از این ربات استفاده کنم خیلی عالی میشه برای ثبت خاطرات قشنگمون.این پست امتحانی است...
20 مرداد 1396

گلکم دخترکم تولدت مبارک

دو سال گذشت دو سال با تمام لحظه های خوب و حس ناب مادر بودن من بلد نیستم شعر بگم یا شاعرانه بنویسم فقط میخوام بدونی تمام زندگی من و بابایی شماها هستین من و بابایی بارها خدا رو شکر میکنیم که شماها رو داریم و نفسمون به نفس شماها بنده شما رو داریم تا بتونیم از گذر لحظه لحظه حس مادر و پدر بودن و لذت بودنش استفاده کنیم گلم دخترم نفسم امسال خیلی دل دل میکردم که تولدت رو بگیرم یا بذارم بعد از تعطیلات چون به شدت سرما خوردی شب قبل از این برنامه ها که خونه عمه طاهره بودیم عمه ها میگفتن بالاخره بگو فردا تولد دعوتیم یا نه منم میگفتم اگه محیا خوب بشه که آره و گرنه بعد از عید که صبح جمعه دیدم خیلی خیلی حالت بهتره و دست به کار شدم و یک جشن مختصر با حضور مام...
23 اسفند 1393