امیر گلمامیر گلم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
محیای نازممحیای نازم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

يكي بود يكي نبود

ما اومدیم

1393/4/12 0:44
نویسنده : مامان
198 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم و دختر خوشگلم و هر کی که جویای حال و احوال ما بود معذرت عزیزای دل مامانی که دیر دیر وبلاگتون رو به روز میکنم یک مدت بود اصلا دل و دماغ نوشتن نداشتم و حالا که دارم مینویسم 4 ماه مبارک رمضان هست ماهی که امسال انگار برای من بعد از 2 سال تازه شروع شده خیلی حرف و عکس دارم که براتون بگم و بذارم الان ساعت12.20 شبه و کلا اجمعین اعضای خانوادمون خوابن ولی من غبراق یا قبراغ در حال تایپ مطلبم برای شما امیدوارم محیا بیدار نشه و من بتونم تمام کنم خب برم سراغ ماه پیش ماه پیش ما دو سفر رفتیم که خیلی خوش گذشت اول برج 3 رفتیم به مشهد مقدس و 14 خرداد با دایی مهدی و عمه صدیقه و مامان و بابای من رفتیم به لرستان که هر دو سفرخیلی خوش گذشت و اگر خدا بخواهد عکسای هر دو سفرمون با تفسیرات وابسته به اونو خواهم گذاشت متنظر

خب از محیا بگم که تو خرداد دندون هاشو به ده تا رسوند و 4 تا کرسی بدون هیچ خدا رو شکر اذیتی در آورد و الان داره 11 در میاره که دقیقا پهلوی 2 تا دندونی که از پایین در آورده بود و جزء اولین دندوناش حساب میشه هست از حرف زدنش بگم که ماشاا... دامنه لغات بازتر شده و تقریبا هر چی بهش میگیم بگو رو میگه از شمارش اعدادکه تا 6 بلده  بشماره تا چسبوندن دو تا کلمه ساده بهم مثلا مامانی .......آب بده یا بابایی........بریم دردر یا امیر نکن یا بریم اب بازی خلاصه اوامر امیر خان کم بود که حالا محیا خانم هم اضاف شدن ولی بد غذا خوردن و حس استقلال طلبی علی الخصوص در غذاخوردن همچنان ادامه داره و هنر جدیدت که آب میخوری و هر چه موند رو بلافاصله چپه میکنی رو گلهای قالی واین کار از عصری که منم شاید تا3-4 بار اتفاق بیافته و اگه بهت آب ندیم یا دیرتر یا کمتر بدیم جیغ های بلندی میزنی گریه

از امیر گلم بگم که واقعا آقایی و هرچه بزرگتر میشی من به حضورت بیشتر افتخار میکنم تو ماه پیش 1دندون کرسی پایین رو کشیدیم و 1 دندون کرسی بالا رو پر کردیم در واقع همه دندون های کرسیت از فک بالا تا پایین همه نیاز به تعمیر دارن اساسی ولی از ترس دندون کشیدن خودت مرتب دندوناتو مسواک میزنی و اگر هم تنبلیت میشه با یادآوری اون خاطره تلخ بدو بدو میری سراغ مسواکشیطان از حموم هنوز هم خوشت نمیاد و باید با خواهش تمنا ببریمت حمام .هنوزم با آبجیت مهربونی و خدا رو شکر من با شما دوتا مشکلی ندارم سر تفاوت سنیتون .نمیدونم هر چی بیشتر دارم تایپ میکنم مطالب کمتری به ذهنم میرسه و داره خوابم میگیره اگه چیزی یادم اومد براتون میذارم دوستتون دارم و از خدای مهربون سلامتی جفتتون رو خواستارم.اللهی آمین

 

 

از همه دوستان التماس دعا دارم و امیدوارم ما رو از دعای خیرشون تو این ماه عزیز فراموش نکن

پسندها (3)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

نرجس
13 تیر 93 12:24
به به ،چشم ما روشن ،یا به قول همشهری ها ی عزیز tarikaبده.
مامان
پاسخ
ما هم بهمون قول همشهری ها روشنای شما کم نشو
مامان
14 تیر 93 12:18
همیشه به گشت و گذار.... خدا رو شکر بهتون خوش گذشت...
مامان
پاسخ
ممنون خاله جونی
مامان
14 تیر 93 12:20
آخی دندونهااااااش... چه دردی کشیده طفلکی..... انشاالله که دیگه دندونهاش خراب نشه ....
مامان
پاسخ
خدا از دهنت بشنوه وای نمیدونی مامانی سر همین دندون چقد بچم اذیت شد
مامان
14 تیر 93 12:20
خدا رو شکر این دوتا وروجک انقدر با هم خوب هستن...
مامان
پاسخ
واقعا خدا رو شکر البته به من رفتن که خوبنآیکون خود شیفته نداشت
مامانی ماهان جون
15 تیر 93 9:55
همین اول کاری جفت قبراغ با غبراقت تو حلقممممممممممم که هم کلاسیم
مامان
پاسخ
مامانی ماهان جون
15 تیر 93 9:55
وای خوشبحالتون عجب .پ سفر تشریف داشتین...زیارتتونم قبول
مامان
پاسخ
بعله تا نزدیکای شما هم اومدیم ولی دیگه به شما نزدیک تر نشدیم
مامانی ماهان جون
15 تیر 93 9:57
مهیا خانومی مبارک دندونات خاله جونی..و دمت گرم که گلای قالی رو آب میدی خخخخخخخخخخخ
مامان
پاسخ
میسی خاله جونی دارن به گلهای قالی آب میدم که بزرگ بشن
مامانی ماهان جون
15 تیر 93 9:59
امیر جونم ماشاالله آقا شده قربونش برم...افرین که هوای دندوناتو داری
مامان
پاسخ
آقا شدن آقا امیر تو حلقم بعله خاله جونی دارم از ترس کشیدن دارم