امیر گلمامیر گلم، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره
محیای نازممحیای نازم، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

يكي بود يكي نبود

شروع دلتنگی های مامان

1392/6/23 7:24
نویسنده : مامان
165 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب خونه مامان بزرگت دعا بود اخه میخوان امید به خدا برن مکه از یک طرف میگم خوش به سعادتشون از طرفی نرفته دل تنگشون میشم اخه ادم شاید تا وقتی که تو شهرن با یه تلفن و خبر سلامتیشون دلش ارومه اما همین که پاشون رو از شهر بیرون میزارن انگار بیکسه و هم غمای عالم میاد سراغت ،حالا شاید خدا خواست و ماهم تا مشهد باهاشون بریم کاش میشد تا خود خونه خدا بریم شما دو تاتون دیشب کم نگذاشتین محیا که بخاطر واکسنش بهونه از قبل داشت روز قبل اخه واکسن شش ماهگیش رو خورد قربونش برم شما هم که چشمت به امیر حسین و سارا افتاده بود بدو بدو از پله ها تا اینکه رفتین خونه خاله زهرا یک وضعیت بهتر شد منم دلم ميخواست نهايت سعيمو براي جلسشون بكنم اما هر وقت پذيرايي ميكردم صداي گريه هاي محيا منو به خودش مياورد و خيلي سوتي ميدادم تا اينكه يكي از مهمونا گفت منو سه بار پذيرايي كردين تعجبو حالا قيافه من آخنگرانخلاصه مامان و بابام با همه دوستان خداحافظي كردن و اينجا فقط فقط ميتونم بگم مامان و بابا دوستون دارم يك عالمه و خدا نگهدار شما باشد عمو حسين از شما و امير عكس گرفتن كه قسمت بشه ميزارم برات

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان نازنين
23 شهریور 92 8:16
خدا سايه ي همه ي پدر ومادرا رو از سر بچه هاشون كم نكنه انشاالله به سلامتي برن وبرگردن خوش به سعادتشون

جدنم انشاا...

Anonymous 
26 شهریور 92 5:25