يلداي امسال هم گذشت
پاییز ثانیه ثانیه می گذرد، یادت نرود این جا کسی هست که به اندازه
تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوهای خوب دارد.
عمرت یلدایی، دلت دریایی، روزگارت بهاری
سلام نفسای مامان .یلدای امسال هم گذشت امسال ما دو بار یلدا رو برگزار کردیم یکبار شب شنبه در خونه بابابزرگ حسینی یکبار هم دیشب در خونه مامان بزرگ من . دیشب بابا سرکار بود وقتی به خونه رسید ساعت هفت شده بود شب خیلی سرد هم بود شبی سرد بدون بارون و برف .خودمونو جمع جور کردیم و رفتیم خونه مامان بزرگ من مامان و بابای من و خاله زهرا و دایی مهدی و خاله من هم آمده بودن هر چند شما بچه ها چند صحنه محبت آمیز اشک آور داشتین ولی در کل بخیر گذشت با فالی از حافظاین همون صحنه محبت آمیز اشک آور بود که با گریه گوشی رو از ما میگرفتی بعد میرفتی میدادی به دوستات که باهاش بازی کننو همه در صف انتظار که هر وقت یکیتون سوخت باز بعدی بازی کنه ما چه بازی ها میکردیم شما ها چه بازی ها میکنین
و این هم محیا به درخواست دوستان درحال چهار دست و پا زدن