مریضی آبجی محیا
این محیای قصه ما باز سرما خورده باز که میگم آخه هنوز یک یک ماهی نشده بود که خوب شده بود ولی سر همین دندون در آوردنش دوباره سرما خورده یکی نیست که بگه عزیزم چه عجله ای داری که میخوای همه دندوناتو با هم در بیاری بزار یواش یواش هم خودت استراحت بکنی هم این خانواده رو از نگزانی در بیاری( حالا انگار دست خود بچمه) همچین سرفه میکنه که جیگر آدم کباب میشه دلم میخواد صد تا مریضی رو خودم ببینم ولی یک کدومش رو بچه هام نبینن آخه وقتی چشماش پر از آب میشه وقتی دماغ کوچولوش از بس پاک کردم قرمز میشه نگات میکنم اشکم در میاد االهی مادر فدات بشه از خدا میخوام هیچ وقت نبینم مریض باشی هیچ وقت نبینم تو خواب از شدت سرفه نتونی بخوابی هیچ وقت نبینم نتونی از شدت مریضی نتفس بکشی واسه همینه که میخوام تولد داداشی رو یک هفته عقب بندازم که تو گلم خوب خوب بشی
00.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی